English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
synchronizing U همزمان سازی
synchronization U همزمان سازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
synchronizing limiter U لامپ مراقب همزمان سازی
synchronizing pulses U ضربههای همزمان سازی
synchronizing separator U جداکننده همزمان سازی
Other Matches
processor U به صورت همزمان همزمان کار کند
rectification U یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
calculating U دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials U وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
jagger U الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant U کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
pre-treatment U عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address U سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
subjugation U مقهور سازی مطیع سازی
formularization U کوتاه سازی ضابطه سازی
frustrations U خنثی سازی محروم سازی
frustration U خنثی سازی محروم سازی
irritancy U پوچ سازی باطل سازی
ouster U بی بهره سازی محروم سازی
imagery U مجسمه سازی شبیه سازی
parallels U همزمان
synchronic U همزمان
contemporaries U همزمان
contemporary U همزمان
parallelled U همزمان
paralleled U همزمان
synchronizer U همزمان گر
simultaneous U همزمان
parallel U همزمان
paralleling U همزمان
synchronous U همزمان
parallelling U همزمان
proportional U همزمان
concurrent U همزمان
simultaneously U همزمان
coincidentally U همزمان
isochronous U همزمان
isochrone U همزمان
erasable U 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
synchronous vibrator U لرزه گر همزمان
synchronous device U دستگاه همزمان
synchronous transmission U مخابره همزمان
synchronous admittance U گذرایی همزمان
synchroscope U همزمان نما
synchronous phase advance U خازن همزمان
synchronous generator U مولد همزمان
concurrent U تقریباگ همزمان
concentred elimination U حذف همزمان
synchronized sweep U روبش همزمان
concurrent U همرو همزمان
synchronous transmission U انتقال همزمان
synchronous communication U ارتباط همزمان
synchronous telegraphy U تلگراف همزمان
synchronous impedance U ناگذرایی همزمان
synchronous machine U ماشین همزمان
concentred exchange U تبادل همزمان
concentred reaction U واکنش همزمان
concurrent execution U اجرای همزمان
synchronous condenser U خازن همزمان
synchronous network U شبکه همزمان
synchronous operation U عملیات همزمان
concurrent operation U عملکرد همزمان
concurrent processing U پردازش همزمان
simultaneous processing U پردازش همزمان
concurrent reinforcement U تقویت همزمان
concurrent training U اموزش همزمان
synchronous reactance U راکتانس همزمان
concurrent validity U اعتبار همزمان
concurrent variation U تغییر همزمان
synchronous speed U سرعت همزمان
concurrently U اجرای همزمان
synchronic U همگاه همزمان
synchronising U همزمان کردن
synchronize U همزمان کردن
synchronizes U همزمان کردن
simultaneous extinction U خاموشی همزمان
selsyn U موتور همزمان
simultaneity U همزمانی همزمان
synchronises U همزمان کردن
synchrinized U همزمان بودن
syncheronous communications U مخابره همزمان
coincide U همزمان بودن
coincided U همزمان بودن
synchronous motor U موتور همزمان
coincides U همزمان بودن
coinciding U همزمان بودن
synchronised U همزمان کردن
saves U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
parallelling U که همزمان ارسال شود
paralleling U که همزمان ارسال می شوند
coincident penalty U پنالتی همزمان دو تیم
paralleling U که همزمان ارسال شود
full duplex U پروتکل دوسوی همزمان
two way simultaneous operation U عملکرد همزمان دو طرفه
synchronizing torque U گشتاور پیچشی همزمان
synchronizing signal U پیام همزمان ساز
paralleled U که همزمان ارسال می شوند
paralleled U که همزمان ارسال شود
volley fire U پرتاب همزمان گلوله ها با هم
held ball U گرفتن همزمان توپ
parallel U که همزمان ارسال می شوند
acoustic synchronizer U همزمان ساز صوتی
parallelling U که همزمان ارسال می شوند
synchronizer U دستگاه همزمان کننده
parallelled U که همزمان ارسال شود
simultaneous color television U تلویزیون رنگی همزمان
concurrent program execution U اجرای همزمان برنامه
concurrent programming U برنامه نویسی همزمان
simultaneous input/output U ورودی و خروجی همزمان
parallels U که همزمان ارسال می شوند
binary synchronous communication U ارتباطات همزمان دودویی
compatability U قابلیت کار همزمان
parallels U که همزمان ارسال شود
parallel U که همزمان ارسال شود
horizontal synchronizing U همزمان ساز افقی
parallelled U که همزمان ارسال می شوند
symmetrical compression U سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
duplex U ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
duplex U ارسال داده در دو جهت همزمان
simultaneous U باهم واقع شونده همزمان
bisync U synchronouscommunication binaryارتباطات همزمان دودویی
duplexes U ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
overlap processing U اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
mainframe computer U مانند تعداد عملوند همزمان
synchronised U همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronises U همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronising U همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronizes U همزمان شدن با هم مطابق کردن
duplexes U ارسال داده در دو جهت همزمان
synchronize U همزمان شدن با هم مطابق کردن
burst U پیام همزمان ساز رنگ
bursts U پیام همزمان ساز رنگ
color sync signal U پیام همزمان ساز رنگ
double U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
synchronize U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronised U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
simultaneous U آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
synchronizes U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
petri nets U مدل نمایش سیستمهای همزمان یا موازی
multiple foul U خطای همزمان چند بازیگرروی یک حریف
doubled U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
operand U عملوند همزمان با دستور بازیابی میشود
immediate U عملوندی که همزمان با دستور بازیابی میشود.
synchronises U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronising U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
tandem U وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
doubled up U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
tandems U وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
simultaneous U دو یا چند فرآیند که همزمان اجرا شوند
sort U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hitting U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
multitasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multi tasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
interleaving U به طوری که در حین اجرا همزمان آماده می شوند
paralleling U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleled U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallel U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelled U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelling U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
pseudostereo U ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
simultaneous U ارسال داده و کدهای کنترل در دو جهت همزمان .
parallels U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
coresident U دو یا چند برنامه که همزمان در حافظه اصلی هستند
sdlc U Control Link SynchronousData کنترل پیونددادهای همزمان
isochronal U همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
electronic U کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
Glasgow School U [نامی برای معماری ها و طراحی های همزمان در گلاسکو]
parallel U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
multi programming U سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
coordination U سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
paralleling U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
alternated U که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
alternates U که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
duplexes U مدار الکترونیکی برای ارسال داده در دو جهت همزمان
parallelling U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
deal U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
parallels U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
mac U کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن
parallelled U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
deals U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
alternate U که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
macs U کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن
arithmetic U عمل ریاضی انجام شده توسط پردازنده همزمان
paralleled U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
duplex U مدار الکترونیکی برای ارسال داده در دو جهت همزمان
chord keying U عمل انتخاب دو یا چند کلید همزمان برای انجام کاری
concurrent jurisdiction U رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان
parallel U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
vectors U پردازنده همزمان که روی یک سط ر یا ستون آرایه در هر لحظه کار میکند
parallelled U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
packages U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
multitasking U توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرا دو یا چند برنامه همزمان
paralleling U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
packaged U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
package U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
multi tasking U توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
clocking U روشی برای همزمان کردن دو دستگاه فرستنده و گیرنده مخابراتی
parallels U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
pack U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com